✨زندگی به سبــــــک من ✨

جالبه امشب فکر کردم حدودا دو ساله گواهی نامه گرفتم و دقیقا دو ساله که نروندم ! گواهی نامه نداشتم بیشتر می‌روندم ...

داشتم خونه رو مرتب میکردم با خودم می‌گفتم چی میشد تو بودی ...

اون دوستمون که کرونا گرفته بود و رفت‌‌‌ای سیو و انتیوپه و تمام این داستان‌ها و دق دادن همه ...

برونر میگه یادگیری باید اکتشافی باشه ...و فرایند کسب معرفت مهمه نه حفظ حقایق و کسب حقایق یک فراینده نه یک محصول ...پس معلم نباید اصول و قواعد رو یاد بدهد باید راه بدست اوردن بدهد بلکه باید محصول رو وادر کنه راه دست یابی به اصول و قواعد رو از طریق یک جریان استقرایی - یعنی از جز به کل رسیدن - یاد بگیره چون در یادگیری اکتشافی بیشتر از اینکه چه چیزی یاد گرفته راه یادگیری مهمه

از لحاظ جامعه شناسی هرچی جامعه‌ی اطرافت پر بار تر بشه به نفع تو هست ...اینکه در جامعه‌ی با سواد تر و با شعور تر ...فرزند تو شانس یه انتخاب مناسب تر داره ...و این برنامه‌ی مامانا‌ی شبکه سه رو هنوز ندیدم و ولی فکر میکنم قراره یه مشت مامان با مونته سوری مونته سوری گفتن مخ ما رو بخوردند اما در نهایت بازهم بهتر از توصیه مادرهای ده شصتی به هم در مورد فلفل توی دهن و دمپایی ابری ه ...

دختر خیلی خوبی شدم باز رفتم پیاده روی این بار دقیقا 45 دقیقه و اینکه هشت دور کامل زدم . اصلا هم سخت نبود . اعتراف میکنم شنبه از دور ششم با خودم چونه میزدم اما امروز خیلی خوب بود

امروز روز وراجی بود .

یه روزی حوالی هفده سالگی ایم ...وقتی به شدت یه نوجوان ارام و مطیع و فرشته بودم ایستادم جلوی بابام و دیگه نرفتم کلینیک ...واکسن‌ها فاسد شد ...کلی پول شون حروم شد ...دارو‌ها رو مصرف نکردم و من اولش بد و بد و بدتر شدم اما دیگه نگذاشتم چیزی وارد بدنم بشه ...بابام غر میزد ...دعوا اره می‌انداخت ... عربده میکشید ...مامانم رو می‌فرستاد با من حرف بزنه ... من دارو نمی‌خواستم ...بعد هر مدل سرخکردنی توی خونه ممنوع شد ...شکلات و سس ماینز دو تا غذایی که من از همه بیشتر به انها حساسیت داشتم حداقل برای دو سال توی خونه مون وارد نشد - قانون بابام هم همه یا هیچ بود ...دخترش نمی‌خوره ...شما هم حق ندارید بخورید ...خیلی راحت یه بار یه شیشه سس ماینز که مامانم برای الویه مهمونی خریده بود رو ریخت توی سطل اشغال تا همه بفهمند چقدر جدیه ...